صحرای غصه
|
|
یک کوه صبر و دیده ی تر ماند و زینب صحرای غصه در برابر ماند و زینب
ظهر عطش تبدیل شد بر شام ماتم غمنامه ی تن های بی سر ماند و زینب
طوفان وزید و لاله ها را واژگون کرد گلهای زهرایی پرپر ماند و زینب
وقتی که آتش خیمه ها را در نوردید آنجا فقط صحرای محشر ماند و زینب
یک عمر زینب با برادر همنشین بود اکنون ولی داغ برادر ماند و زینب
گرچه دل دریایی اش پر بود از غم اما زمان حفظ سنگر ماند و زینب
کرببلا در کربلا باید نماند قد قامت و فریاد آخر ماند و زینب
|
یکشنبه 89 دی 5 |
نظر بدهید
|
|
|
|